
عطار
(۸) تمثیل
۱
بزرگی گفت ازل همچون کمان است
هزاران تیر هر دم زو روان است
۲
ز دیگر سو ابد آماجگاهی
نه زین سو و نه زان امکانِ راهی
۳
همی هر تیر کآید از کمان راست
عنایت بود تیرانداز را خواست
۴
ولی هر تیر کآید کوژ از راه
همی بر تیر نفرین بارد آنگاه
۵
ازین حالی عجبتر میندانم
دلم خون گشت دیگر میندانم
نظرات