
عطار
(۱۵) سؤال آن مرد از مجنون در باب لیلی
۱
یکی پرسید ازان مجنونِ غمگین
که از لیلی چه میگوئی تو مسکین
۲
بخاک افتاد مجنون سر نگون سار
بدو گفتا بگو لیلی دگر بار
۳
تو از من چند معنی جوی باشی
ترا این بس که لیلی گوی باشی
۴
بسی گر دُرِّ معنی سفته آید
چنان نبوَد که لیلی گفته آید
۵
چو نام و نعت لیلی بازگفتی
جهانی در جهانی راز گفتی
۶
چو دایم نام لیلی میتوان گفت
ز غیری کفرم آید یک زمان گفت
۷
کسی کو نام لیلی کردی آغاز
بر مجنون همی عاقل شدی باز
۸
وگر جز نام لیلی یاد کردی
شدی دیوانه و فریاد کردی
۹
اگر گم بودن خود یاد داری
روا باشد که از وی یاد آری
۱۰
ولی تا از خودی سدّیت پیشست
اگر یادش کنی آن یاد خویشست
نظرات