
عطار
المقالة الثامنة
۱
پسر گفتش بگو تا جادوئی چیست
که نتوانم دمی بی شوقِ آن زیست
۲
چو سحرم این چنین محبوب آمد
چرا نزدیک تو معیوب آمد
۳
مرا از سرِّ سحرآگاه گردان
پس آنگه با خودم همراه گردان
نظرات