عطار

عطار

(۸) حکایت ماه و رشک او برخورشید

۱

تو نشنیدی که پرسیدند از ماه

که تو چه دوست تر داری درین راه

۲

چنین گفت او که آن خواهم که خورشید

بگیرد تا بود در پرده جاوید

۳

همیشه روی خواهم زیر میغش

که هم از چشم خود دارم دریغش

تصاویر و صوت

نظرات