عطار

عطار

(۱۰) حکایت ابلیس

۱

کسی پرسید از ابلیس کای شوم

چو ملعونی خویشت گشت معلوم

۲

چرا لعنت چنین در جان نهادی

چو گنجی در دلش پنهان نهادی

۳

چنین گفت او که لعنت تیر شاهست

ولی اوّل نظر بر جایگاهست

۴

نظر باید در اول بر نشانه

که تا تیر از کمان گردد روانه

۵

تو این ساعت ازان تیری خبردار

نظر گر چشم داری بر نظر دار

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۹/۰۸/۱۴ - ۰۱:۰۹:۵۲
بیان راز تسلیم در حکایات ابلیس1حکایت ابلیس (مقاله 8 ص 135)از ابلیس سوال شد که پس از ملعون شدن، چرا این لعنت را در جانت قرار دادی و چون گنجی پنهانش کردی. جواب داد:چنین گفت او که لعنت تیر شاهستولی اول نظر بر جایگاهستنظر باید در اول بر نشانه که تا تیر از کمان گردد روانهتو این ساعت از آن تیری خبردار نظر گر چشم داری بر نظر دارتایید شوق هدف تیر بودن درحکایت سلطان محمود و آرزوی بزرگان:سلطان از بزرگان درگاه خواست که آرزویی بکنند.هر بزرگی شهر، ملک و منصبی در خواست کرد اما ایاز که خاص درگاه بود، آرزو کرد نشانه تیر شاه قرار گیرد.به او گفتند: ای از خرد دور مانده چرا تن خود را نشانه تیر می خواهی؟! ایاز گفت شما ازین راز آگاه نیستید.شاه پیش از نشانه گیری چند بار نگاه می کند به هدف سپس تیر می اندازد و زخم پس از نگاه دشوار نیست.شما آن زخم می بینید در راهولی من آن نظر می بینم از شاه نکته: این تسلیم برخاسته از جباریت حق یا جبر عارفانه است. جبر در گمراهی، نقطه مقابل انتخابی بودن و موهبتی بودن هدایت است( در قسمتهای دیگر کانال، بزرگان عرفان اشعری و ...آمده است)دکتر مهدی صحافیان آرامش و پرواز روح