عطار

عطار

(۱۲) حکایت شبلی رحمة الله علیه

۱

چو شبلی را زیادت گشت شورش

فرو بستند در قیدی به‌زورش

۲

گروهی پیش او رفتند ناگاه

به نظاره باستادند در راه

۳

به‌ایشان گفت شبلی سخن‌ساز

که چه قومید‌؟ بر گویید هین راز

۴

همه گفتند خیل دوستانیم

که ره جز دوستی تو ندانیم

۵

چو بشنید این سخن شبلی ز یاران

بر ایشان کرد حالی سنگ‌باران

۶

همه یاران او چون سنگ دیدند

ز بیم سنگ از پیشش رمیدند

۷

زبان بگشاد شبلی گفت آنگاه

که ای جمله به‌هم کذّاب و گمراه

۸

چو لاف از دوستی‌تان بود با من

نبودید ای خسیسان پاک‌دامن

۹

که بگریزد ز زخم دوست آخر‌؟

که زخم او نه، رحم اوست آخر

۱۰

چو زخم دوست دید ابلیس نگریخت

ولی از زخم او صد مرهم آمیخت

۱۱

به‌جان بپذیر هر زخمی که او زد

که گر او زخم بر جان زد نکو زد

۱۲

اگر یک ذرّه عشق آمد پدیدار

به‌صد جان زخم را گردی خریدار

۱۳

تو پنداری که زخمش رایگان است

هزاران ساله طاعت نرخ آن است

۱۴

هزاران ساله گرچه طاعتش بود

بهای لعنت یک ساعتش بود

۱۵

قوی شایسته باشی در خدایی

اگر گویند تو ما را نشایی

۱۶

عزیزا قصّهٔ ابلیس بشنو

زمانی ترک کن‌، تلبیس بشنو

۱۷

گر این مردی ترا بودی زمانی

ز تو زنده شدی هر دم جهانی

۱۸

اگرچه رانده و ملعونِ راه‌ست

همیشه در حضور پادشاه‌ست

۱۹

چه لعنت می‌کنی او را شب و روز

ازو باری مسلمانی درآموز

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رسته
۱۳۸۸/۰۳/۰۹ - ۰۳:۱۱:۵۳
شبیه این حکایت در مثنوی معنوی دفتر دوم بندهای 27 تا 29 آمده است ولی در آن جا در باره ی ذالنون مصری است نه شبلی .
user_image
ستاره سادات پیغمبری
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ - ۰۲:۵۱:۵۱
" در عالم دو عاشق اکبر هست ، اول احمد ( سلام خدا بر ایشان و پیروان پاکشان باد ) ، و دوم شیطان !!! "ابو حامد محمد غزالی
user_image
ستاره سادات . پیغمبری
۱۳۸۹/۰۶/۱۴ - ۰۷:۲۳:۰۰
اصلاح حاشیه شماره 2 : " در میان جنیان و انسیان دو عاشق اکبر هست . در میان انسیان احمد(سلام خدا بر ایشان و پیروان پاکشان) ، و در میان جنیان ابلیس " !!!غزالی ، احمد
user_image
ستاره سادات . پیغمبری
۱۳۸۹/۰۶/۱۶ - ۰۱:۵۸:۲۸
با کمال تعجب سایت کتابخانه تصوف که مورد استناد سایت گنجور و سایر پزوهشگران بود فیلتر شده!!!اعتراض / اعتراض
user_image
دکتر صحافیان
۱۳۹۹/۰۹/۰۳ - ۰۵:۴۴:۳۳
دریافت هایی از مثنوی الهی نامه فریدالدبن عطار نیشابوری 29حکایات ابلیس3( مقاله 8، ص 137)حکایت شبلیزمانی که شور عرفانی بر شبلی غلبه کرد او را در بند کردند، گروهی به دیدنش آمدند پرسید چه قومید؟:همه گفتند خیل دوستانیم که ره جز دوستی تو ندانیم چو بشنید این سخن شبلی ز یارانبر ایشان کرد حالی سنگ باران همه از او گریختند و شبلی زبان گشود که ای گمراهان دروغگو، چگونه از زخم دوست که عین مرهم است، فرار می کنید؟!چو زخم دوست دید ابلیس نگریختولی از زخم او صد مرهم آمیختبه جان بپذیر هر زخمی که او زدکه گر او زخم بر جان زد نکو زداگر یک ذره عشق آمد پدیدار به صد جان زخم را گردی خریدار تو پنداری که زخمش رایگانست هزاران ساله طاعت نرخ آن استعزیزا قصه ابلیس بشنوزمانی ترک کن تلبیس بشنواگر این مردی تو را بودی زمانی ز تو زنده شدی هر دم جهانیاگر چه رانده و ملعون راهست همیشه در حضور پادشاهست چه لعنت می کنی او را شب و روزازو باری مسلمانی درآموزنکات: -افزون بر تسلیم، عشق ابلیس سبب پذیرش زخم لعنت الهی شده - این تسلیم همیشه در حضور حق بودن است و می توان با آن جهانی را زنده کرد‌.(الهی نامه، عطار نیشابوری، فریدالدین تصحیح هلموت ریتر، توس، 1359)