
عطار
بخش ۴۹ - لشکر کشیدن قیصر و خسرو به جانب سپاهان
۱
چو خود بر لوح زنگاری قلم زد
سپر بود و زتیغ خود علم زد
۲
درآمد پیک پیش شاه حالی
بداد آن نامه را در جای خالی
۳
چو شاه آن نامه را برخواند یکسر
دلش آشفته گشت از شاه قیصر
۴
شه عالی صفت را بی خرد خواند
بخواری پیک را از پیش خود راند
۵
بزودی ره برید آن پیک خوش رو
درآمد همچو بادی پیش خسرو
۶
ز بیدادی آن شاهش خبر کرد
شه از خشمش جهانی را حشر کرد
۷
نه چندان خلق گرد آورد قیصر
که چندان خلق، باشد روز محشر
۸
همه صحرا و دشت از مردپرگشت
نیافت از خلق سوزن جای در دشت
۹
ز ریگ و برگ، لشکر را عدد بیش
ز هر سوییش هر ساعت مدد بیش
۱۰
ز چرخ ار سوزن عیسی فتادی
ندانم تا زمینش راه دادی
تصاویر و صوت


نظرات