
عطار
بخش ۵۴ - وداع هرمز پیر را و رفتنش بجانب روم
۱
بآخر خسرو از وی ره نشان خواست
وداعش کرد و میشد بر نشان راست
۲
چو القصه از آنجا درکشیدند
بکوه و آب و جسری در رسیدند
۳
دهی خوش بود صحرا و سر کوه
دهی پر نعمت و خلقی بانبوه
۴
سوی ده رفت با یاران بهم شاه
بخواست از اهل ده یک مرد همراه
۵
که تا رهبر بود در راه او را
کند از نیک و بد آگاه او را
۶
چو خورشید آسیا سنگ زراندود
ز زیر آسیای چرخ بنمود
۷
هزاران دانه داشت آن توتیا رنگ
بیکبار آس کرد آن آسیا سنگ
۸
سپیدی روز میدانی چراتافت
که روی روز گرد آسیا یافت
۹
بآخر شهریار وجمع یاران
روان گشتند چون از میغ باران
۱۰
چو روز دیگر آن ایوان نه طاق
منور شد ز نور شمع آفاق
تصاویر و صوت


نظرات