عطار

عطار

حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد

۱

شهریاری دختری چون ماه داشت

عالمی پر عاشق و گمراه داشت

۲

فتنه را بیداریی پیوست بود

زانک چشم نیم خوابش مست بود

۳

عارض از کافور و زلف از مشک داشت

لعل سیراب از لبش لب خشک داشت

۴

گر جمالش ذره‌ای پیدا شدی

عقل از لایعقلی رسوا شدی

۵

گر شکر طعم لبش بشناختی

از خجل بفسردی و بگداختی

۶

از قضا می‌رفت درویشی اسیر

چشم افتادش بر آن ماه منیر

۷

گرده‌ای در دست داشت آن بی‌نوا

نان آوان مانده بد بر نانوا

۸

چشم او چون بر رخ آن مه فتاد

گرده از دستش شد و در ره فتاد

۹

دختر از پیشش چو آتش برگذشت

خوش درو خندید خوش خوش برگذشت

۱۰

آن گدا پس خندهٔ او چون بدید

خویش را بر خاک غرق خون بدید

۱۱

نیم نان داشت آن گدا و نیم جان

زان دو نیمه پاک شد در یک زمان

۱۲

نه قرارش بود شب نه روز هم

دم نزد از گریه و از سوز هم

۱۳

یاد کردی خندهٔ آن شهریار

گریه افتادی برو چون ابر زار

۱۴

هفت سال القصه بس آشفته بود

با سگان کوی دختر خفته بود

۱۵

خادمان دختر و خدمت گران

جمله گشتند ای عجب واقف بر آن

۱۶

عزم کردند آن جفا کاران به جمع

تا ببرند آن گدا را سر چو شمع

۱۷

در نهان دختر گدا را خواند و گفت

چون تویی را چون منی کی بود جفت

۱۸

قصد تو دارند، بگریز و برو

بر درم منشین، برخیز و برو

۱۹

آن گدا گفتا که من آن روز دست

شسته‌ام از جان که گشتم از تو مست

۲۰

صد هزاران جان چون من بی‌قرار

باد بر روی تو هر ساعت نثار

۲۱

چون مرا خواهند کشتن ناصواب

یک سؤالم را به لطفی ده جواب

۲۲

چون مرا سر می‌بریدی رایگان

ازچه خندیدی تو در من آن زمان

۲۳

گفت چون می‌دیدمت ای بی‌هنر

بر تو می‌خندیدم آن ای بی‌خبر

۲۴

بر سر و روی تو خندیدن رواست

لیک در روی تو خندیدن خطاست

۲۵

این بگفت و رفت از پیشش چو دود

هرچه بود اصلا همه آن هیچ بود

تصاویر و صوت

منطق الطیر مربوط به دورهٔ تیموری و مکتب هرات » تصویر 56
منطق الطیر مربوط به دورهٔ تیموری و مکتب هرات » تصویر 58

نظرات

user_image
khak
۱۳۸۹/۱۱/۰۷ - ۰۶:۳۶:۱۹
همون بهتر که هیچکی هیچی ننویسه . همون بهتر که هیچکی هیچی نگه . چون اون کسیکه باید بنویسه توان نوشتن نداره....
user_image
صفورا یوسفی
۱۳۹۳/۰۲/۲۶ - ۰۹:۵۵:۱۱
نان آوان مانده بد بر نانوافکر می‌کنم باید به «نان او وامانده بد بر نانوا» تغییر کند.
user_image
صفورا یوسفی
۱۳۹۳/۰۳/۱۴ - ۲۰:۰۲:۳۴
بنده اشتباه کردم، هیچ کدام صحیح نیست، ظاهرن این مصرع نامفهوم است و در هیچ کدام از تصحیح‌ها معنی ندارد.
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۴/۲۵ - ۰۹:۲۰:۳۱
منظور شاعر اشارتی از جهان گذران است :درگذر از گل که گل هر نوبهاربر تو می خندد نه در تو شرم دار...بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببینکاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۴/۰۴/۲۵ - ۱۳:۳۸:۴۹
از جهان گذران گفتید و من بانوی شعر پارسی سیمین را به یاد آوردم، اینکه جایش در گنجور خالیست و ..زیبایی نفس گیر این ابیات:ستاره دیده فرو بست و آرمید بیاشراب نور به رگهای شب دوید بیانیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشتکنون که دست سحر ، دانه دانه چید بیا...
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۸/۰۴ - ۱۰:۳۷:۵۲
منظور شاعر همونی است که گفتم.(دنبال هنر باش که دختر جماعت دنبال مایه تیله ست) حالا بعضی ها بدون هیچ دلیلی میخواهند اثبات کنند منظور شاعر جهان گذرانِ، ملت دیگه گول این عرفان نمائی های شما رو نمی خورند.
user_image
زری
۱۳۹۴/۱۱/۰۷ - ۱۱:۵۶:۱۸
درباره معنی مصراع «نان آوان مانده بُد بر نانوا»:می گوید که درویشِ بینوا گرده ای نان در دست داشت که «آن نان، نان بیات ی بود که بر روی دست نانوا مانده بود» آوان= نان بیات
user_image
مهران
۱۳۹۵/۰۶/۱۳ - ۰۲:۱۸:۱۳
چند سوال کوتاه: 1- مقصود از «فتنه را بیداری پیوست بود» در بیت دوم چیست؟ 2- مقصود از «عارض از کافور» در بیت سوم چیست؟ 3- مقصود از «چون مرا سر می بریدی رایگان» در بیت 22 و ارتباطش با مصرع دوم همین بیت چیست؟
user_image
مسلم
۱۳۹۵/۰۶/۱۳ - ۰۸:۱۵:۳۶
عرض سلام و احترام اول اینکه دوستان اگر بادقت بخوانند متوجه می شوند که معشوق عاشق رو هنرمند می خواهد نه ثروتمند ودرویش را دعوت به هنر آموزی می کند نه نه درکسب مال و ثروت و اینکه و همه آنهای را که ادعای عاشقی می کند را جواب رد می دهد . و مقصود از فتنه را بیدار ی پیوست بود همین جنگ و جدالهای عاشق نماهای است که در کوچه وبازار برای کسب معشوق خود انجام می دهند و لحظه ای آرام نیستند و هرچه عاشق دارد همه گمراه هستند عارض کافور همان چهره سپید و شیرین و خوش بو است .منظور از سر بریدن رایگان هم لبخندی است که دختر بروی کرده است برداشت درویش بی هنر هم بخیال خود جواب مثبت دختر بوده که کاملا اشتباه کرده و دختر به بی هنری او می خندیده بشنو این نکته سر بسته که از اسرار استعاشقی را کرم و جود و سخا معیار استعاشقی شیوه مردان کریم است ار نهعاشق بی سر و بی‌پا و کرم بسیار است
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۱/۲۸ - ۱۳:۰۳:۳۷
بر سر و روی تو خندیدن رواستلیک در روی تو خندیدن خطاستاین اهمیت تفاوت خنده ها را خاطرنشان می شود، خنده می تواند خنده تمسخر آمیز باشد، خنده شیطنت آمیز، خنده از جهت خودنمایی، خنده تلخی که از گریه غم انگیزتر است، خنده شادی عرضی مانند شنیدن خبر خوش، خنده شادی جوهری، خنده sign دادن، خنده salesman، این آخری هم بدجور گول می زند! آن درویش بیچاره تنها گناهش این بود که خنده تمسخرآمیز را با خنده sign اشتباه گرفته بود و بدینسان پنج سال از عمرش به فنا رفت):
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۶/۰۱/۲۸ - ۱۳:۲۶:۰۴
خنده جوهری همان مهر کیهانی است تلخند، ریشخند....و خنده " sign دادن " بایدهمان نخ دادن خودمان باشد!
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۱/۲۸ - ۱۴:۴۵:۰۹
خودشه!
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۱/۲۸ - ۱۴:۵۶:۵۷
مهران گرامیعارض از کافور داشتن یعنی سپید روی بودن، به رنگ کافور بودن، گوییا معیارهای زیبایی آن زمان با امروز تفاوت داشت و بانوان برشته را چندان نمی پسندیدند! چون مرا سر می‌بریدی رایگانازچه خندیدی تو در من آن زمانتو که سرم را مفتی مفتی می بریدی (حاضر به بریدن بودی) چرا آن موقع به من لبخند زدی؟؟
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۶/۰۱/۲۸ - ۱۷:۵۰:۵۶
و نا خودمانی آن : شکرخند، شکر خند شکفتگی، هم پیاله با نوازش نگاه. ُ
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۱/۲۸ - ۱۹:۳۷:۵۴
راست می گویید؟ شکرخند زدن همان نخ دادن است؟یک خنده دیگر یادم آمد، خنده تصنعی!
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۶/۰۱/۲۹ - ۰۰:۰۱:۱۲
راست می گویمو آن دیگر ( جوهری) همان جادوی سرخ استو یک خنده دیگر ؛دور از جانتان " زهرخند "
user_image
مهناز ، س
۱۳۹۶/۰۱/۲۹ - ۰۰:۲۲:۴۶
نوشخند و نیشخند هم داریمبا پوزش از جسارت
user_image
گمنام-۱
۱۳۹۶/۰۱/۲۹ - ۰۰:۳۹:۴۹
همان است که می فرمایید، نوشخند به گمانم شکر خند است و نیشخند زهرخند، و نوشتان باد قند پارسی.
user_image
آرش
۱۳۹۶/۱۰/۰۱ - ۱۸:۲۰:۴۴
نان آوان مانده یعنی نانی که در مغازه نانوایی آویزان میکنند .یعنی نانی در دست داشت مثل نانوا که نان را آویزان میکند فقیر هم در دستش نانی داشت یا آن نان از نانهای آویزان شده مغازه نانوایی بود که معمولا چند روز مانده و غیر قابل استفاده
user_image
وریا
۱۳۹۹/۰۵/۲۴ - ۱۶:۳۷:۴۵
بیچاره چند سال خودشو‌ سر کار گذاشته بود فک کرده بود ازش خوشش اومده
user_image
nooshin
۱۳۹۹/۰۷/۱۱ - ۰۸:۲۶:۰۶
خیلی باحال بود،یعنی آدم با آفتابه آب بخوره ولی اینجوری ضایع نشه