عطار

عطار

گفتگوی مرد دیده‌ور با دریا

۱

دیده‌ور مردی به دریا شد فرود

گفت ای دریا چرا داری کبود

۲

جامهٔ ماتم چرا پوشیده‌ای

نیست هیچ آتش، چرا جوشیده‌ای

۳

داد دریا آن نکو دل را جواب

کز فراق دوست دارم اضطراب

۴

چون ز نامردی نیم من مرد او

جامه نیلی کرده‌ام از درد او

۵

خشک لب بنشسته‌ام مدهوش من

زآتش عشق آب من شد جوش زن

۶

گر بیابم قطره‌ای از کوثرش

زندهٔ جاوید گردم بر درش

۷

ورنه چون من صد هزاران خشک لب

می‌بمیرد در ره او روز و شب

تصاویر و صوت

منطق الطیر مربوط به دورهٔ تیموری و مکتب هرات » تصویر 80

نظرات