
عطار
پاسخ عزیزی به سالات پروردگار در روز حشر
۱
آن عزیزی گفت فردا ذوالجلال
گر کند در دشت حشر از من سؤال
۲
کای فرو مانده چه آوردی ز راه
گویم از زندان چه آرند ای اله
۳
غرق ادبارم ز زندان آمده
پای و سر گم کرده حیران آمده
۴
باد در کف خاک درگاه توم
بنده و زندانی راه توم
۵
روی آن دارد که نفروشی مرا
خلعتی از فضل درپوشی مرا
۶
زین همه آلودگی پاکم بری
در مسلمانی فرو خاکم بری
۷
چون نهان گردد تنم در خاک و خشت
بگذری از هرچ کردم خوب و زشت
۸
آفریدن رایگانم چون رواست
رایگانم گر بیامرزی سزاست
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس
مرتضی