
عطار
سال سلیمان از موری لنگ
۱
چون سلیمان کرد با چندان کمال
پیش موری لنگ از عجز آن سؤال
۲
گفت برگوی ای ز من آغشتهتر
تا کدامین گل به غم بسرشته تر
۳
داد آن ساعت جوابش مور لنگ
گفت خشت واپسین در گور تنگ
۴
واپسین خشتی که پیوندد به خاک
منقطع گردد همه اومید پاک
۵
چون مرا در زیر خاک ای پاک ذات
منقطع گردد امید از کاینات
۶
پس بپوشد خشت آخر روی من
تو مگردان روی فضل از سوی من
۷
چون به خاک آرم سرگشته روی
هیچ با رویم میار از هیچ سوی
۸
روی آن دارد کزان چندان گناه
هیچ با رویم نیاری ای اله
۹
تو کریم مطلقی ای کردگار
عفو کن از هرچ رفت و در گذار
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس
مرتضی
امیر
فرشاد عربی