
عطار
حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او میآورد
۱
بوسعید مِهنه در حمّام بود
قایِمش افتادهمردی خام بود
۲
شوخِ شیخ آورد تا بازوی او
جمع کرد آن جمله پیش روی او
۳
شیخ را گفتا بگو ای پاکجان
تا جوانمردی چه باشد در جهان؟
۴
شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست
پیش چشم خلق، ناآوردنست
۵
این جوابی بود بر بالای او
قایِم افتاد آن زمان در پای او
۶
چون به نادانیِّ خویش اقرار کرد
شیخ خوش شد، قایم استغفار کرد
۷
خالقا، پروردگارا ، مُنْعِما
پادشاها، کارسازا ، مُکْرِما
۸
چون جوانمردیِّ خلق عالَمی
هست از دریای فضلت شبنمی
۹
قایم مطلق تویی اما به ذات
وز جوانمردی ببایی در صفات
۱۰
شوخی و بیشرمیِ ما در گذار
شوخ ما را پیش چشم ما میار
تصاویر و صوت

نظرات
نظام الدین وفا
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تغییرات اعمال شد. هر چند من در ذهن دارم که در منبعی معتبر «جوامردی» در بیت سوم دیدهام و نه «جوانمردی»، دوستان اگر به نسخهی معتبری دسترسی دارند موارد را مجدداً بازبینی کنند و نتیجه را اطلاع دهند.
ناهید
Neeknaam
پیرداد لاهی
محسن رضایی
محسن خطیبی