عطار

عطار

حکایت صوفی و انگبین فروش

۱

صوفیی می‌رفت در بغداد زود

در میان راه آوازی شنود

۲

کان یکی گفت انگبین دارم بسی

می‌فروشم سخت ارزان، کو کسی

۳

شیخ صوفی گفت ای مرد صبور

می‌دهی هیچی به هیچی، گفت دور

۴

تو مگر دیوانه‌ای ای بوالهوس

کس به هیچی کی دهد چیزی به کس

۵

هاتفی گفتش که‌ای صوفی درآی

یک دکان زینجا که هستی برترآی

۶

تا به هیچی ما همه چیزت دهیم

ور دگر خواهی بسی نیزت دهیم

۷

هست رحمت آفتابی تافته

جملهٔ ذرات را دریافته

۸

رحمت او بین که با پیغمبری

در عتاب آمد برای کافری

تصاویر و صوت

منطق الطیر مربوط به دورهٔ تیموری و مکتب هرات » تصویر 153

نظرات

user_image
امیر
۱۳۹۱/۰۸/۱۶ - ۱۹:۲۳:۴۹
در بیت سوم "صبور" صحیح است.در بیت آخر "پیغمبری" صحیح است.
user_image
م شریعتی
۱۴۰۲/۰۶/۱۳ - ۱۱:۵۱:۳۰
درباره این حکایت تو شماره چهاردهم پادکست «عشق داند» مفصل صحبت شده می‌تونید از اپلیکیشن‌های پادکست یا از لینک مستقیم بشنوید😊