
عطار
خصومت دو مرقع پوش
۱
در خصومت آمدند و در جفا
دو مرقع پوش در دار القضا
۲
قاضی ایشان را به کنجی برد باز
گفت صوفی خوش نباشد جنگساز
۳
جامهٔ تسلیم در بر کردهاید
این خصومت از چه در سر کردهاید
۴
گر شما هستید اهل جنگ و کین
این لباس از سر براندازید هین
۵
ور شما این جامه را اهل آمدید
در خصومت از سر جهل آمدید
۶
من که قاضیام نه مرد معنوی
زین مرقع شرم میدارم قوی
۷
هر دو را بر فرق مقنع داشتن
به بود زین سان مرقع داشتن
۸
چون تو نه مردی نه زن در کار عشق
کی توانی کرد حل اسرار عشق
۹
گر به سر راه عشقی مبتلا
برفکن برگستوانی از بلا
۱۰
گر بدعوی عزم این میدان کنی
سر دهی بر باد و ترک جان کنی
۱۱
سر به دعوی بیش ازین مفراز تو
تا به رسوایی نمانی باز تو
تصاویر و صوت


نظرات
امیر
مریم
مریم