عطار

عطار

حکایت دیوانه‌ای که از سرما به ویرانه‌ای پناه برد و خشتی بر سرش خورد

۱

گفت آن دیوانهٔ تن برهنه

در میاه راه می‌شد گرسنه

۲

بود بارانی و سرمایی شگرف

تر شد آن سرگشته از باران و برف

۳

نه نهفتی بودش و نه خانه‌ای

عاقبت می‌رفت تا ویرانه‌ای

۴

چون نهاد از راه در ویرانه گام

بر سرش آمد همی خشتی ز بام

۵

سر شکستش خون روان شد همچو جوی

مرد سوی آسمان برکرد روی

۶

گفت تا کی کوس سلطانی زدن

زین نکوتر خشت نتوانی زدن

تصاویر و صوت

منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۲۹۹
منطق الطیر عطار به کوشش دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی - عطار نیشابوری - تصویر ۳۶۰
منطق الطیر عطار نیشابوری با مقدمه و تصحیح حمید حمید - فرید الدین عطار نیشابوری - تصویر ۲۲۵

نظرات

user_image
امیر
۱۳۹۱/۱۱/۰۷ - ۲۲:۳۸:۱۸
در مصراع دوم بیت اول احتمالا "میان" صحیح باشد.