
عطار
عقیدهٔ مردی پاکدین دربارهٔ مبتدی
۱
پاک دینی گفت آن نیکوترست
مبتدی را کو به تاریکی درست
۲
تا به کلی گم شود در بحر جود
پس نماند هیچ رشدش در وجود
۳
زانک چیزی گر برو ظاهر شود
غره گردد وان زمان کافر شود
۴
آنچ در تست از حسد و از خشم تو
چشم مردان بیند اونه چشم تو
۵
هست در تو گلخنی پر اژدها
تو ز غفلت کرده ایشان را رها
۶
روز و شب در پرورششان مانده
فتنهٔ خفت و خورششان مانده
۷
اصل تو از خاک وز خون شد تمام
وی عجب هر دو ز بیقدری حرام
۸
خون که او نزدیکتر آمد به تو
هم نجس هم مختصر آمد به تو
۹
هرچ در بعد دلست از قرب حس
هم حرام افتد بلا شک هم نجس
۱۰
گر پلیدیی درون میبینیی
این چنین فارغ کجا بنشینیی
تصاویر و صوت

نظرات