عطار

عطار

حکایت دیوانه‌ای که در کوهسار با پلنگان انس کرده بود

۱

بود مجنونی عجب در کوه سار

با پلنگان روز و شب کرده قرار

۲

گاه گاهش حالتی پیدا شدی

گم شدی در خود کسی کانجا شدی

۳

بیست روز آن حالتش برداشتی

حالت او حال دیگر داشتی

۴

بیست روز از صبح دم تا وقت شام

رقص می‌کردی و برگفتی مدام

۵

هر دو تنهاییم و هیچ انبوه نه

ای همه شادی و هیچ اندوه نه

۶

گر بمیرد هر که را با اوست دل

دل بدو ده دوست دارد دوست دل

۷

هرک از هستی او دلشاد گشت

محو از هستی شد و آزاد گشت

۸

شادی جاوید کن از دوست تو

تا نگنجد هیچ کل در پوست تو

تصاویر و صوت

منطق الطیر به کوشش محمدجواد مشکور - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۲۶۵

نظرات