عطار

عطار

سخنی از رابعه

۱

زو یکی پرسید کای صاحب قبول

تو چه می‌گویی ز یاران رسول

۲

گفت من از حق نمی‌آیم به سر

کی توانم داد از یاران خبر

۳

گرنه در حق جان و دل گم دارمی

یک نفس پروای مردم دارمی

۴

آن نه من بودم که در سجده گهی

خار در چشمم شکست اندر رهی

۵

بر زمین خونم روان شد از بصر

من ز خون خویش بودم بی‌خبر

۶

آنک او را این چنین دردی بود

کی دل کار زن و مردی بود

۷

چون نبودم تا که بودم خودشناس

دیگری را کی شناسم در قیاس

۸

تو درین ره نه خدا و نه رسول

دست کوته کن ازین رد و قبول

۹

تو کفی خاکی درین ره خاک شو

از تبرا و تولا پاک شو

۱۰

چون کفی خاکی سخن از خاک گوی

جمله را تو پاک دان و پاک گوی

تصاویر و صوت

منطق الطیر (مقامات الطیور) باهتمام دکتر سید صادق گوهرین - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۶۷

نظرات