
عطار
قصه رانده شدن آدم از بهشت
۱
کرد شاگردی سؤال از اوستاد
کز بهشت آدم چرا بیرون فتاد
۲
گفت بود آدم همی عالی گهر
چون به فردوسی فرو آورد سر
۳
هاتفی برداشت آوازی بلند
کای بهشتت کرده از صد گونه بند
۴
هرک در هر دو جهان بیرون ما
سر فرو آرد به چیزی دون ما
۵
ما زوال آریم بر وی هرچ هست
زانک نتوان زد به غیر دوست دست
۶
جای باشد پیش جانان صد هزار
جای بیجانان کجا آید به کار
۷
هرک جز جانان به چیزی زنده شد
گر همه آدم بود افکنده شد
۸
اهل جنت را چنین آمد خبر
کاولین چیزی دهند آنجا جگر
۹
اهل جنت چون نباشد اهل راز
زان جگر خوردن ز سرگیرند باز
تصاویر و صوت




نظرات
آرش