
عطار
گفتار معشوق طوسی (محمد) با مریدش
۱
یک شبی معشوق طوس، آن بحر راز
با مریدی گفت دایم در گداز
۲
تا چو اندر عشق بگدازی تمام
پس شوی از ضعف چون مویی مدام
۳
چون شود شخص تو چون مویی نزار
جایگاهی سازدت در زلف یار
۴
هرک چون مویی شود در کوی او
بی شک او مویی شود در موی او
۵
گر تو هستی راه بین و دیده ور
موی در موی این چنین بین درنگر
۶
گر سر مویی بماند از خودیت
هفت دوزخ سر برآید از بدیت
نظرات
امیر
ف. فرشیم
سیاوش مرتضوی