عطار

عطار

سؤال پاک‌دینی از نوری دربارهٔ راه وصال

۱

پاک دینی کرد از نوری سؤال

گفت ره چون خیزد از ما تا وصال

۲

گفت ما را هر دو دریا نار و نور

می‌بباید رفت راه دور دور

۳

چون کنی این هفت دریا باز پس

ماهیی جذبت کند در یک نفس

۴

ماهیی کز سینه چون دم برکشید

اولین و آخرین را درکشید

۵

هست حوتی نه سرش پیدا نه پای

درمیان بحر استغناش جای

۶

چون نهنگ آسا دو عالم درکشد

خلق را کلی به یک دم درکشد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رضا-م
۱۳۸۹/۰۵/۲۵ - ۱۶:۵۷:۰۳
مراد از این هفت وادی همان هفت شهر عشق است که عطار گشت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
user_image
مرتضی
۱۳۸۹/۰۸/۲۳ - ۰۶:۲۵:۲۶
در عنوان "سال" به "سؤال" تبدیل شود. (همچنین در فهرست "بیان وادی فقر")
user_image
بهیار
۱۳۸۹/۰۹/۲۷ - ۰۲:۲۸:۳۰
پس از خواندن این شعر شما را به خواندن غزل شماره 1855 دیوان شمس تبر یزی حضرت مولانا دعوت می کنم:چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنوندلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون............نهنگی هم بر ارد سر خورد آن آب دریا راچنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون...