
عطار
شمارهٔ ۱۷
۱
ای وهم و خیال و حسِّ تو رهزن تو
بشناس که نیست جان تو در تن تو
۲
این سر ز سر گزاف نتوان دانست
این جز به تفکّر نشود روشن تو
تصاویر و صوت

نظرات