
عطار
شمارهٔ ۴۲
۱
حالم ز من سوخته خرمن بمپرس
تو میدانی ز دوست و دشمن بمپرس
۲
آن غصّه که از تو خوردم آن نتوان گفت
وان قصّه که با تودارم از من بمپرس
نظرات