
عطار
شمارهٔ ۴
۱
مردند همه، در هوسی، چتوان کرد
من با که برآرم نفسی، چتوان کرد
۲
دیرست که روز باز بودست ولیک
بیدار نمیشود کسی، چتوان کرد
نظرات