
عطار
شمارهٔ ۲۱
۱
تا کی باشم عاجز و مضطر مانده
بادی در دست و خاک بر سر مانده
۲
هر روزم اگر هزاردر بگشایند
من زانهمه همچو حلقه بر در مانده
نظرات