عطار

عطار

شمارهٔ ۹

۱

تا کی زنی ای دل خسته جوش

در پردهٔ خود نشین و خونی مفروش

۲

بگشای نظر ببین که یک یک ذرّه

خون میگریند جمله بنشسته خموش

تصاویر و صوت

نظرات