
عطار
شمارهٔ ۱۴
۱
ای دل هر دم دست به خون نتوان برد
ور دل بردی ز غم کنون نتوان برد
۲
وی دیده تو کم گری که چندینی آب
در هیچ زمین به پل برون نتوان برد
تصاویر و صوت


نظرات