
عطار
شمارهٔ ۱۰
۱
چون هیچ کسی ندیدهام در خوردش
پیوسته نشستهام دلی پر دردش
۲
ناگاه چو برق بگذرد بر درِ من
چندان بناستد که ببینم گردش
تصاویر و صوت

نظرات