
عطار
شمارهٔ ۳
۱
چون نیست رهی به هیچ سوئی کس را
جز خون خوردن نماند رویی کس را
۲
هر کس گوید که کردم آن دریا نوش
خود تر نشد از وی سر مویی کس را
تصاویر و صوت

نظرات