
عطار
شمارهٔ ۴۰
۱
درداکه قرار از دل سرمستم رفت
خون شد دلم و امید پیوستم رفت
۲
بر بوی وصال او نشستم عمری
او دست نداد و جمله از دستم رفت
نظرات