
عطار
شمارهٔ ۴۷
۱
آن را که ز دریای تو گوهر بایست
همچون گویش نه پا و نه سر بایست
۲
من خود بودم چنانک بودم دلتنگ
دیوانگی عشق تو می در بایست
نظرات