
عطار
شمارهٔ ۱۵
۱
دوش آمد و گفت: روز و شب غمناکی
تا بنشستی بر درِ ما بی باکی
۲
دستی که به دامن وصالت نرسد
در گردنِ خاک کن که مشتی خاکی
تصاویر و صوت

نظرات