
عطار
شمارهٔ ۸
۱
دوش آمد و گفت: ای شب و روزت غمِ من
هرگز نشوی تا تو توئی همدمِ من
۲
من خورشیدم تو سایهای بر سرِخاک
تا محو نگردی نشوی محرَمِ من
تصاویر و صوت

نظرات