
عطار
شمارهٔ ۱۱
۱
زلفِ تو به هم در اوفتاده عجب است
گه سرکش و گاه سر نهاده عجب است
۲
جانا! مژهٔ من است در آب مدام
تیرِ مژهٔ تو آب داده عجب است!
نظرات