عطار

عطار

شمارهٔ ۳۳

۱

می‌آمد و بر زلف شکن می‌انداخت

ناخورده شراب، خویشتن می‌انداخت

۲

پنهان ز رقیبی که همه زهر نمود

از لب شکری به سوی من می‌انداخت

تصاویر و صوت

نظرات