
عطار
شمارهٔ ۴۱
۱
آن روز که آفتاب انجم میریخت
صد عالم پر قطره ز قلزم میریخت
۲
ناگه به کلوخ آدم اندر نگریست
زان وقت ازان کلوخ مردم میریخت
نظرات