
عطار
شمارهٔ ۲۱
۱
گفتم: «ز میان جان شوم خاک درش
تا بوک بود بر من مسکین گذرش»
۲
او خود چو ز ناز چشم مینکُند باز
کی بر منِ دلسوخته افتد نظرش
نظرات