
عطار
شمارهٔ ۱۳
۱
آن راز که دل به دیده میگوید باز
و آن چیز که گم نکرد میجوید باز
۲
تا کرد دلم درد ترا مرهمِ صبر
دردی دگر ازتو روی میشوید باز
نظرات