
عطار
شمارهٔ ۴۳
۱
با گل گفتم که داد بستان و برو
آب رخ خود خواه ز باران و برو
۲
گل گفت که برمن ابر از آن میگرید
یعنی که بشوی دست از جان و برو
تصاویر و صوت

نظرات