
عطار
شمارهٔ ۴۵
۱
گل گفت که در خاک چرا ننشینم
چون از زر خود دست تهی میبینم
۲
زر بر کف دست داشتم باد بریخت
در خاک فتادهام زرم میچینم
نظرات