
عطار
شمارهٔ ۵۴
۱
با گل گفتم که با چنین عمر که هست
انگار که نیست رخت بر باید بست
۲
گل گفت: چو نیست در جهان جای نشست
هم بر سر پای میروم دست به دست
تصاویر و صوت

نظرات