عطار

عطار

شمارهٔ ۱۵

۱

دوش از برِ من یار گریزان میرفت

ناکرده صبوح صبح خیزان میرفت

۲

صبح از لبِ او خنده زنان میآمد

شب از چشمم ستاره ریزان میرفت

تصاویر و صوت

نظرات