
عطار
شمارهٔ ۱۰۰
۱
من شمع توام که گر بسوزم صد بار
گویی که ز صد رسیده نوبت به هزار
۲
چون شمع نداریم زمانی بیکار
تا میسوزم به درد و میگریم زار
نظرات