عطار

عطار

شمارهٔ ۷۱

۱

گفتم: شمعا! چند گدازی مگداز

گفتا: تو خبر نداری از پردهٔ راز

۲

چون نگدازد کسی که او را همه شب

بر سر دو موکل بود از آتش و گاز

تصاویر و صوت

نظرات