
عطار
شمارهٔ ۸۷
۱
ای شمع! مگر چنان گمانْت افتادست
کاتش ز زبان در دل و جانْت افتادست
۲
هر دم گویی در دلم آتش افتاد
این چه سخنی است کز زبانْت افتادست
نظرات