
عطار
شمارهٔ ۳۱
۱
شمع آمد و گفت:چون مرا نیست قرار
از پنبه نفس زنم چو حلاج از دار
۲
در واقعهٔ خویش چو حلاجم من
آویخته و سوخته و کشتهٔ زار
تصاویر و صوت

نظرات