
عطار
شمارهٔ ۵۲
۱
شمع آمد و گفت: شهر پر خندهٔ ماست
ابر از سر درد نیز گریندهٔ ماست
۲
چون من ز سر راستیی بر پایم
سر میفکنندم که سرافکندهٔ ماست
نظرات