
عطار
شمارهٔ ۵۳
۱
شمع آمد و گفت: دادِ من باید خواست
کز آتشِ سوزنده بمانْدَم کم و کاست
۲
تا در سرِ من نشست ناگه آتش
گویی تو که دل بود که از من برخاست
تصاویر و صوت


نظرات