
عطار
شمارهٔ ۶۲
۱
شمع آمد و گفت: جان من پُردرد است
زین اشک که آتشم به روی آورده است
۲
دی شهد همی خوردم و امروز آتش
تا درد همو خورد که صافی خورده است
تصاویر و صوت

نظرات